دنیای سینمای ایران و جهان

اخبار و حواشی سینما را با ما دنبال کنید.از زندگی خصوصی بازیگران بدانید .هالیوود

دنیای سینمای ایران و جهان

اخبار و حواشی سینما را با ما دنبال کنید.از زندگی خصوصی بازیگران بدانید .هالیوود

دیالوگ فوق العاده ای از فیلم «آهنگ برنادت»

راهبه : مدتهاست که میخوام باهاتحرف بزنم ... چرا می لنگی؟ برنادت: مهم نیست خواهر روحانی راهیه: با اینکار میخوای توجه دیگران رو جلب کنی ها؟ من مدتهاست تو رو زیر نظر دارم . در دنیای بیرون (از صومعه) آدم مشهوری بودی از همه جای فرانسه مردم به دیدنت می اومدن اما در اینجا با دیگران فرقی نداری، پذیرفتن این حقیقت برات دشواره نه؟ برنادت: اوه نه... باور کنید خواهر من هرگز برای جلب توجه دیگران کوششی نکرده ام من فقط آرزو دارم مثل بقیه خواهرا باشم نه بیشتر. راهبه: ده سال پیش بتو شک داشتم... خیلی سعی کردم باورت کنم. خداخودش شاهده که راست میگم ... اما نمیتونم. برنادت: چه چیزی رو باور نمی کنید؟ راهبه:همون چیزی رو که بقیه باورکردن. خیلیا باورت میکنن.حتی حضرت پاپ در رم. اما من نمیتونم.... تو از رنج چی میدونی؟ برنادت: هیچی راهیه:در تاریخ مقدس ما، همه برگزیدگان کسانی بودند که رنج فراوانی بردند، چطور خدا تو رو انتخاب کرد؟! چرا منو انتخاب نکرد؟ من معنی رنجو میدونم. به چشمای من نگاه کن... مثل آتش جهنم می سوزن،چرا؟ چون محتاج خوابن. محتاجآرامشی که من ازشون دریغ میکنم. گلوی من از دعاهای مداوم خشکیده،دستای من در خدمت به خداوند پینه بسته،استخونام از خوابیدن روی سنگ سرد به درد اومده،بله من رنج می کشم چون میدونم از طریق رنج میشه به بهشت رفت. اگه منی که تمام عمرم رنج کشیدم نمیتونم مریم مقدس رو ببینم پس چطور تو کهمعنای رنجو نمیدونی ادعای دیدنشو می کنی؟ برنادت: من نمیدونم چرا خدا منو انتخاب کرد،شما صدبار از من مستحق ترید، راهبه: اگه میتونستم دلیلی پیدا کنم، اگه تو میتونستی به من ثابت کنی شاید می تونسنم حرفتو باور کنم. شاید اونوقت این هیولای شک و تردید از روح من دست برمیداشت.برای خاطر خدا خواهر روحانی دلیلی به من نشون بده برنادت: ای کاش میتونستم دلیلی پیدا کنم اما ... من هرگز رنج نبردم.هیچوقت.شا ید بتونم کمکتونکنم،شاید همین برای شما کافی باشه : ( و برنادت خم میشود و شلوار خود را بالا می کشد، زخمی عجیب تمام استخوان پای او را چون خوره خورده و پوسانده است... دهانراهبه از حیرت باز می ماند... دکتر بعدها به راهیه میگوید هیچ انسانی یارای تحمل چنین دردی را ندارد و من متعجبم چگونه این دختر درطول این سالها هرگز از درد خود سخنی به میان نیاورده است... اشک در چشمان راهبه حلقه میزند... او بشدت می گرید ... ) برگرفته از سایت کافه کلاسیک نوشته دوست عزیزی به نام منصور
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد