زمانیکه مسیح به صلیب کشیده شد، از شدت
درد فریاد زد [که]: «خدای من.! چرا [تنها] رهایم
کردی». او تصور کرد که پدر آسمانیش او را ترک
کرده است. [و] دریافت [که شاید] تمام آنچه که
[سراسر زندگیش] موعظهکرده، دروغ باشد. در
[این] لحظههای پیش از مرگ، مسیح در تردید فرو
رفت. بدونشک، این [هنگام] سختترین لحظهی
عمرش [باید] بوده باشد. [لحظههای] سکوت خدا.