دنیای سینمای ایران و جهان

اخبار و حواشی سینما را با ما دنبال کنید.از زندگی خصوصی بازیگران بدانید .هالیوود

دنیای سینمای ایران و جهان

اخبار و حواشی سینما را با ما دنبال کنید.از زندگی خصوصی بازیگران بدانید .هالیوود

بخش دوم "تصرف"

تیتراژ فیلم مخاطب را یاد فیلم هایجالو می اندازد. جالو فیلم های ترسناک ایتالیایی است، که همدوره این فیلم (اواسط دهه 70 تا اواسطدهه 80) روزگار اوجش را سپری می کرد. اما با جلو رفتن فیلم پی می بریم که با آن فیلم ها تفاوتدارد. آندری زولاوسکی کارگردان فیلم، رویکردی سورئال در فیلمش دارد. با دیدن فیلم به یاد "رومن پولانسکی" و سه گانه آپارتمانش افتادم، فیلم شباهت هایی هم به کارهای "دیوید لینچ" دارد. مخصوصا فیلم های "کله پاکن" و"بزرگراه گمشده" اما آندری زولاوسکی در فیلمش از هر دو کارگردان مذکور رادیکال تر عملمی کند. این رادیکال بودن هم در شخصیت پردازی، نحوه بازی گرفتن از بازیگران و هم در دکوپاژ و انتخاب قاب های فیلم مشهود است. بازی اغراق آمیز بازیگران اولین چیزی است توجه را به خود جلب می کند. شاید در ابتدای فیلم این نوع بازی توی ذوق بزند اما با گذشت زمان به این پی می بریم که کارگردان تعمدا چنین دستوری به بازیگرانش می دهد. بعضی صحنه ها وجود دارد که کارگردان بازیگرش را کاملا آزاد می گذارد تادر بازی اغراق کند. از جمله شاخص ترین سکانسی که مسئله مذکور در آن به وضوح قابل رویت است، سکانس طولانی راهروی زیر زمینی است که ایزابل آجانی درون پر آشوب خود را بیرونمی ریزد. بازی های اغراق شده و حرکت های دوربین رادیکال، بر فضای رویا (کابوس) گونه فیلم می افزاید. اما در کلیت فیلم نشانه هایی وجود دارد که وقایع فیلم، زاده کشمکش های ذهنی یکی از شخصیت های فیلم یعنی مارک (بابازی سم نیل) است. به نظر می رسد فضای آپارتمان کوچک مارک وآنا استعاره ای از ذهن مارک باشد، انتخاب زاویه دوربینی که شخصیت ها را تمام قد در فضایی محدود نشان می دهد نیز بر چنین فضای ذهنی ای تاکید دارد. آنا با ظاهر و پوششی همیشگی با هر بار ورودش به آپارتمان فضای آنجا را به هم می زند، این آمدن ها و رفتن های مدام نشان از آن دارد که آنا به آن فضا تعلق دارد و صاحب چنین فضای ذهنی، هر بار او را بهآنجا فرا می خواند. دافعه و جاذبه ای مدام، عصبیت فرسایشگری را بر کل فضای فیلم (ذهنیت شخصیت ها) حاکم کرده است که رو به دگردیسی نهایی دارد. اگر از دیدگاه نقد روانکاوانه و نظریات لورا مالوی بخواهیم به تحلیل فیلم بپردازیم، فیلم در ابتدا این چنین به نظر می آید که صورت رادیکال فیلم های هیچکاک و همذات پنداری سادیستی آن است. در این جا هم آنا (الیزابت آجانی) به ظاهر بار گناه آلود خیانت را به دوش می کشد. و در ادامه فیلم، نگاه نقطه نظر مردانه، چهره پر اضطراب، آشفته و عصبی آنا را می بیند که دست به خود ویرانگری زدهاست. اما اغراق در بازی ها، و عصبیت بیش از اندازه، لذت سادیستی نقطه نظر مردانه را زیر سوآل می برد. مضافا که در ادامه، روند فیلم کاملا تغییر می کند و عصبیت و آشفتگی شخصیت آنا جهت خود را از خود ویرانگری به سمت مردها تغییر می دهد و آنها رانابود می کند. اما فیلم پا را از این هم فراتر می گذارد. خشم پایان ناپذیر آنا به سوی کسانی نشانه رفته است که رقیب مارک در تصاحب آنا محسوب می شوند. غنای فیلم فقط به رویکرد چندگانه و پیچیده روانکاوانه فیلم بر نمی گردد. بلکه انتخاب آن فضای سرد برلین غربی، کنار دیوارسر به فلک کشیده برلین، بعدی سیاسی به فیلم هم می دهد. فراموش نکنیم که مارک شغلی امنیتی دارد و از سوژه ها جاسوسی می کند. که با ترک شغلش برای رسیدگی به خانواده اش، خود بدل به سوژه ای برای گروه های امنیتی شده است. آندری زولاوسکی فیلمی پیچیده با رویکردهایی سیاسی، فلسفی و روانکاوانه ساخته است که نیاز بهبازبینی چند باره و نگاهی جستجو گر دارد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد